گفت:
خوشبهحالش که مامانش بهش اجازه میده تا خیلی از کارهایی که لذتبخشه براش، انجام بده، بدون ترس... اون طعم بچگی رو بیشتر و کاملتر از ما میچشه، مگه نه؟!
جواب گرفت:
نه!
اینکه راحت بتونی کارهایی که لذتبخشه رو انجام بدی، خوبه، اما وقتی مجوز نداری و انجام میدی چندبرابر شیرینتره!
این قانونشکنیهست که شیرینتره؛
این رد کردن حصارها که فقط و فقط با ارادهی خودت اتفاق میافته، شیرینتره...
اون لذت شیطنتهای مجوز دارش رو یادش نمیمونه، اما من طعم شیرین و دلچسب شیطنتهای بیمجوزم رو تا همیشه یادمه...